در این پژوهش تلاش میکنیم ابتدا «تأثیر هنر در تعلیم و تربیت از منظر فارابی» بررسی شود و در ادامه نسبت نظریه فارابی با آموزه انتظار مورد توجه قرار گیرد. حاصل بررسی اینکه مطابق رای فارابی، هنرمند باید طبع هنریاش را که موهبتی فطری است، به مدد تکرار و تمرین بارور سازد و اثری شایستۀ لذتِ (حسی) و درنگِ (تعلیمی و تربیتی) را پیش روی مخاطبش قرار دهد. هنر واجد این قابلیت است که صفات نیک آفریننده و مخاطب خود را پررنگ کرده و او را در مسیر تعلیم و تربیت فردی و اجتماعی قرار دهد. هنر مطلوبِ فارابی، باید همان نقشی را که برهان و تعقّل برای حکیمان ایفاء کردهاند، در مقیاسی وسیعتر، عهدهدار شود و به مدد نیروی تخیّل و تمثیل و مُحاکات و اقناع، مخاطبش را از حقایق معرفتی جهان آگاه نماید. از تحلیل نظریه فارابی به این نتیجه میرسیم که آراء فارابی مستعد آن است که هنر را در سه محور _ از حیث شناختی، تربیت فردی و چشمانداز اجتماعی _ با آموزه انتظار پیوند دهد.