دکتر شریعتی با تکیه بر تفسیری ایدئولوژیک از دین، بر فایدۀ محصّل آموزههای مذهبی تأکید کرده و ساحتِ اینجهانی دین را معطوف به تحصیل یک زندگی ظلمستیزانه و شرافتمدانه میداند. در این تلقی، مذهب به نظامنامۀ مبارزه با ناپاکیها ترجمه شده و دستیابی به عدالت، به مثابه هدف _ یا اساساً معیار حقانیتِ _ یک نظام الهیاتی تلقی میشود. بر پایۀ این دیدگاه، هنر با گام نهادن در مسیر مطلوبِ مذهب یا مذهبِ مطلوب، به امری غالباً تعلیمی و مبارزاتی تبدیل شده و در نهایت، هدف هنرمند نیز بیداری و آگاهی مخاطب، و اِشعار او به «آنچه که نیست» خواهد بود. پیداست در زمانۀ کنونی، هنر به عنوان پرمخاطبترین هنر، لایق آن است که بارِ آگاهیبخشی به حرکتهای خیرخواهانۀ مذهبی را بر عهده گیرد و اهداف سیاسی _ مذهبی روشنفکران را در مقیاسی گستردهتر از عالم سنتی برآورده سازد. با این حال، تحلیل وجه تمایز دین و هنر و بهویژه تأکید بر آسیبهای نگرش ابزاری به هنر، کاستیهای اندیشۀ دینی _ هنری دکتر شریعتی را نمایان خواهد ساخت و پیامدهای گاه ناگوار آن را برملا خواهد کرد. افزون بر آنچه نگرش اسلامی _ جامعهشناختیِ دکتر شریعتی خوانده شده، نگاه درونگرایانۀ او _ که در آثار موسوم به کویریات نمایان است _ میتواند دستمایۀ تفسیری تازه از اندیشۀ دینی _ هنری شریعتی و ارائه چشماندازی بر فراز چالشهای پیش روی نگرش او باشد. در نوشتۀ پیش رو، این چشمانداز را رهیافت «پساایدئولوژیک» مینامیم. در پایان به این نتیجه میرسیم که مطابق رهیافت پساایدئولوژیک، هنر انتظار معنایی هنری، اخلاقی و حتی دینیتر خواهد یافت.